آرشیو نویسنده: hfmdesign

نوبت دومیه ;-)

پسر اولمون به سلامتی برگشت به خونه. حالا نوبت پسر دوم که از همه بزرگتره هستیم. به نظر من که یکسری مشکلات باعث شده که نبینه داره با ما چه میکنه ولی من میدونم فصل بهار حلال همه مشکلاته. باورتون نمیشه که فصل زمستان انرژی آدم رو کم میکنه و افسردگی ناخودآگاه حاصل این فصله. […]

زمستان تمام شد

وقتی فرزندم به آغوش خانواده برگشته و دوباره لبخند رو به لب همه میبینم. اون لحظه شیرین ترین لحظات زندگیمه. وقتی که میگه برای اینکه باهاش بخوام بیام بیرون باید 150 تومن بریزه به کارتم و اونموقع که خواستم بغلش کنم میگه 500 تومن هزینه داره 🙂 دوباره شادی به ما برگشته. من به همسرم […]

تولد من

اول فروردین تولد من بود. 43 ساله شدم. از 28 سالگی تا 43 سالگی رو یادم نمیاد کی گذشت. شاید این 43 سال فقط 10 بارشو تولد گرفتم چون همه بخاطر سال نو فراموش میکنند و من هم سکوت میکنم امسال سال دیگه ای بود تقریبا 1.5 سال هست که پسرم رو ندیدم و دلم […]

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود کلبه ویران من تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی چون سرشکم در کنار […]

به عشق تو دارم نفس میکشم

من این صبرو مدیون لبخندتم چی میخوام تا رویای تو با منه چشاتو تو دنیای سردم نبند که آینده تو چشم تو روشنه نشونم بده میشه وقتی بخوای تو برف زمستونیم کار کنم تو این روزها زندگی ساده نیست تو باعث شدی من تحمل کنم تو باعث شدی من تحمل کنم تو باعث شدی من […]

درد دل من و مادرت

خیلی حیوونمو دوست دارم و اونم هرشب فقط توی بغل من میتونه بخوابه. احساس کردم از دستم راضیه و منو دوست داره. گفتم امتحان کنم. چند روز پیش جلوی حیوون محبوبم نشستم و توی چشماش نگاه کردم و اشک ریختم و ازش خواستم با دل پاکی که داره پیش خدا شفاعت حال منو پسرم رو […]

مهبدم عزیزم تو گناهی نداری

من در دوران 8 سال دوری از مادر و برادرانم شاید هزاران بار گریستم. خودم نمیتونستم خودم رو ببخشم. این باعث شد من افسردگی حاد بگیرم و وقتی که تو به‌وجود اومدی این ژن افسرده من بهت منتقل شد تو هیچ تقصیری نداری. تو خودت زخم خورده ژن معیوب من هستی تو پاکی تو منزهی […]

اول شروع

پسرم از روزیکه فهمیدم بخاطر مشکل ژن من هست که تو الان از من دوری، اندوهگینم، افسردگی وجودم رو گرفته، امیدوارم روزگاری رو ببینم که درکنار خانواده شاد و خرم باشی، دست نوشته من برای توست و امیدوارم روزی اینا رو بخونی. پسرم، دنیا جای بی وفایی هست. هرچقدر هم خوبی کنی بازهم بدی خواهی […]

آغاز من و فرزندم

روزیکه من فرزند دوم خانواده بودم و 12 سالم بود. علاقه شدید به چیزهای جدید و الکترونیک، تعمیرات و … و ساختن هرچیزی بازیگوشی زیاد و سربه هوا بودن روزیکه در مجله های روز تکنولوژی درباره AMIGA 500 خوندم و کنجکاور شدم. خیلی اسرار کردم که برام بخرند اما گفتند نمیشه درست رو بخون. من […]

من با توام

من با توام پشته همین پلکایه بسته از آخرین برفی که تو اسفند اومد یادم میاد وقتی نفسهای منو تو مثله خیابون زیر بارون بند اومد هنوزم بی هوا وقتی اون لحظه ها تو رو یادم میاد نفسم میگیره اون همه خاطره سخته یادم بره تو به خوابم میای شب از اینجا میره هنوزم بی […]